ترسیم مصائب شب بیست و یکم رمضان
شود جان، لحظه لحظه از تن مولا جدا امشب کسی دیگر نیارد شیر بر شیر خدا امشب طبیبا زخم مولا را گشودی نسخه ننوشتی چه گفتی مخفی از زینب به گوش مجتبی امشب؟ طبیبا هـمتی کن بلکه مولا باز برخیـزد برد یک بار دیگر بر یتیمانش غذا امشب دل خـلق جهان گردد به گرد بستر مولا دل مولا بود در گـوشۀ ویرانه ها امشب مزن این قدر سوسو ای چراغ مسجد کوفه که مولایت نمی آید به محراب دعا امشب نسیـم ساکـت کـوفه بـرو با چاه ها برگو که مهمان شما افتاده در بستر ز پا امشب مداوا نیست حاجت اولین مظلوم عالم را که از شمشیر زهرآلوده می گیرد شفا امشب ز دوران جوانی سیر بود از عمرِ بی زهرا علی، ای اهل عالم میشود حاجت روا امشب ز اشک دیده شسته دامن ویرانه را طفلی گرفته بر پدر در دامن مادر عزا امشب به سوز ناله های خود بسوزانید میثم را که در کوی شما آورده روی التجا امشب |